گوش دادن به غیبت (قسمت دوم)
اگر خدا فرموده:
عَبْدِی أَطِعْنِی حتی أَجْعَلْکَ مِثْلِی او مَثَلی.الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى)، ص709، این روایت را مجلسی در «بحار الأنوار» ج پانزدهم، جزء دوّم، بابُ حبّ الله تعالی، در صفحۀ 29 آورده است..
بنده من! از من اطاعت کن تا تو را مَثَلی از خودم قرار بدهم. مَثلِ خودم قرار بدهم یعنی چه؟ یعنی خدایی کنیم؟ نه خدایی نمیکنیم، خدا نمیشویم،
زعبادت نتوان الله شد لیک توان موسی کلیم الله شد
موسی صفت میشویم، عیسی صفت میشویم، دم عیسوی پیدا میکنیم. وقتی انسان مندک و تسلیم امر خدا شد، مثل آهنی که در آتش میافتد، در ضمنی که آهن قرمز میشود و شعله پس میدهد، کار آتش را میکند اما آتش نیست آهن است. انسان کارِ خدایی میکند، خدا نیست، اما کار خدایی میکند. عیسی نیست کارِ عیسوی میکند، موسی نیست، کارِ موسایی میکند، عصای موسایی بهدستش میآید، ذوالفقار علی بهدستش میآید و اِلَّا علی نمیشود.
بندگی کن تا که سلطانت کنند تن رها کن تا همه جانت کنند
از چه شهوت قدم بیرون گذار تا عزیز مصر و کنعانت کنند
اگر سلطان ما را بنده باشی همه گریند و تو در خنده باشی
همه مشتاق دیدار تو باشند تو صد پرده فرو افکنده باشی
اگر عشقِ وِ را در سر نداری بهنزد عاشقان شرمنده باشی
عرق خجلت بهپیشانی ما مینشیند.
آقایی به نام ابوالورد میگوید: شنیدم از حضرت باقر علیهالسلام که فرمود: اگر کسی در نزد او از برادر دینی و مومنش غیبت بشود و او (غیبت شونده) را یاری کند و کمکش کند، خدا او را در دنیا و آخرت یاری میکند. این میشود منصورِ خدا، یاری شده از ناحیه خدا. آن بنده خدا نیست که از خودش دفاع کند. تو باید اینجا از او دفاع کنی نهاینکه با آن مغتاب (غیبتکننده) همراه و همگام بشوی. اگر حرفی که میزند راست باشد غیبت است اگر دروغ باشد تهمت است بدتر. مطالبی که از دیگران در نزد ما نقل میکنند چه زنها یا مردها، از دو حالت خارج نیست؛ یا راست است یا دروغ است. یا این عیب و ایراد را طرف مقابل دارد یا ندارد. اگر دارد غیبت است اگر ندارد تهمت است. چرا حضرت فرمود غیبت در دینِ انسان مثل خوره اثر میکند؟ سریعتر دین تو را خراب میکند از کارد به کوهان شتر رفتن. کوهان شتر همهاش چربی است، استخوان نیست، کارد که میزنی تند فرو میرود. یک غیبت گاهی دین انسان را خراب میکند، نماز انسان را آتش میزند، روزه ماه رمضان انسان را آتش میزند، دعا و حرم انسان را آتش میزند، کارهای خیرِ انسان را آتش میزند، خدا شاهد است آتش میزند. فقط دید میخواهد شعله را ببیند تا چطور بعضی اعمالمان در آتش غیبت و دروغ میسوزد. چرا حضرت فرمود ترک یک غیبت در نزد خدا احب است از ده هزار رکعت نماز مستحبی؟ حالا اگر این غیبت، شدت گناهش بیشتر بشود. یک وقت انسان در پشت یک مقامِ بلند مرتبه مثل مقام معظم رهبری بد میگوید، دنبال یک مرجع بد میگوید، این جرمش سنگینتر است. تضعیف ولی امر مسلمین گناه کبیره است.
گفتند یک طلبهای رفت نزد آشیخ عبدالکریم گفت: آقا من غیبت کردم تو ببخش مرا، گفت: بخشیدم برو. بار دوم آمد و گفت: باز هم ببخش، فرمود: بخشیدم، بار سوم آمد و گفت باز هم ببخش، شیخ فرمود: اگر تهمت زدی نمیبخشمت.
بعد هست که یکی از بزرگان گفته بود: اگر کسی دنبال من غیبت کند نمیبخشمش، مخصوصاً اگر طلبهای باشد، گفتند: چرا؟ گفته: طلبه، اول انسان را جایزالغیبه و غیبت انسان را حلال میکند بعد غیبت من را میکند، اول جواز را صادر میکند. من اینها را نمیبخشم. راست گفته.
حالا ما غیبت بزرگانِ دین را هم گوش دهیم و خوب همراهی کنیم، خدا انسان را ذلیل و خوار میکند. فرمود: اگر قدرت بر یاری داشته باشد و یاری نکند، خفضه الله فی الدنیا و الآخره؛ خدا او را میشکند، خدا ناقصش میکند در دنیا و در عقبی. اگر میخواهیم شکسته نشویم، سعی کنیم غیبت و بدگویی نکینم، مخصوصاً خواهران، مواظب و مراقب باشیم که خدای نکرده با یک غیبت کارهای خیرمان و عبادتهای خودمان را خراب نکنیم.
خدا رحمت کند مرحوم حاج آقا حسین قمی رضوان الله تعالی علیه را که جزء مبارزان و مجاهدان و علمای زمان رضاخان لعنة الله علیه بود، که در جریان کشف حجاب ایشان هم قیام کرده بود، ایشان فرمود: در هشتاد سال من یک غیبت نکردم.
آشیخ عباس قمی که امروز مفاتیحش دست بهدست میگردد، مثل نقل، گفت: سی سال است من دروغ نگفتم، غیبت نکردم. این است که اثر میگذارد. ما بیش از هفتاد کتاب دعا داریم در اسلام، چرا مفاتیح اینقدر گُل کرده؟ خیلیها کتاب دعا نوشتند، چرا مفاتیح دوش بهدوش قرآن راه میرود؟ علتش چیست؟ علتش این است که این مردِ علم و عمل بود.
آشیخ عبد الکریم گفت: پایم درد میکرد، رو کرد به آشیخ عباس، گفت: یک دعایی برای این زانوی من بخوان. آشیخ عباس فرمود: والله من خاطرم جمع نیست از خودم با این زبانم گناه نکرده باشم، اما با این دستم قال الصادق و قال الباقر نوشتم. اگر این دست شفا ندهد، باید با ساطور قطعش کنم. دست گذاشت روی زانوی شیخ عبدالکریم، فشاری داد و درد رفت.
پسرش گفت: یکی از روزها بلند شدم دیدم پدرم نشسته دارد گریه میکند. گفتم: چه شده بابا؟ گفت: صبح بلند شدم دیدم چشمهایم نور ندارد، کور شدم، یکمرتبه کور شدم. گفتم: پس برویم دکتر. گفت: نه تو برو دنبال دَرسَت، دَرسَت را تعطیل نکن، امر پدر بود من هم رفتم. ظهر آمدم دیدم نشسته دارد مینویسد. پرسیدم: چهشد؟ گفت: تو که رفتی دلم شکست، تنها ماندم، اصول کافی را گرفتم بهچشمهایم مالیدم، گفتم: خدایا، راضی نشو که آخر عمری کور بشوم نتوانم حدیث بنویسم. اصول کافی را مالیدم به چشمهایم نور برگشت.
آنقدر از این کرامات اولیاء خدا دارند الی ماشاءالله.
در مجلس شب پنجشنبه در منزل عرض کردم که ببینیم چه شده که آنقدر اثر دعاها کم شده؟ چه شده که مجالس ما معنویت و جنبة سازندگی ندارد؟ روایات که هست، ائمه که عوض نشدهاند، این ما عوض شدیم، تاثیر دعاها و روایات و آیات کم شده است. اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم. فرازی از دعای کمیل.
شبِ شنبه و متعلق است به پیغمر اکرم. برویم مدینه:
آنجا میان کوچه ها زهرا دویده آنجا میان کوچه ها او خوده سیلی
از ضربت سیلی رخ او گشته نیلی
کم کم مدینه دارد خلوت میشود، قبرستان بقیع خلوت میشود
غریب و بیکس و تنها کنار خانه بنشستم مدینه گریه کن بر من که زهرا رفته از دستم
غریبیِ مرا مردم همه با چشم خود دیدند میان شعله آتش گُلم را با لگد چیدند
علی مظلوم، علی مظلوم
از نخست زندگی هرگز نمیشد باورم که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روزِ تنهایی که حتی یک نفر یارم نبود دیدم اینجا افتاده تنها یاورم