ادعای بزرگ پیامبر
بسم الله الرحمن الرحیم
1394/6/26 جلسه ثقلین شب اول دهه امام باقر علیهالسلام شب جمعه
خداوند تبارک و تعالی دل ها و قلوب همه ما را به نور امامت و و لایت منو رر نورانی بگرداند صلوات.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم مصطفی محمد صلی الله علیه و آله وسلم.
السلام علی علی ابن ابی طالب و آله الطیبن الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدایهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
اما بعد قال الله تبارک و تعالی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ. (سوره نساء (4) آیه 59.
و قال الله تبارک و تعالی: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ. (سوره شعراء (26) آیه 163.
وقال الباقرعلیهالسلام : لَا تَذْهَبْ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ. «اصول کافی، ج 3، ص 117، روایت1.
عن ابی جعفر علیه السلام قال خطب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی حجه الوداع فقال یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج67، ص96، ط بیروت.
شب جمعه است و شب توبه و انابه. مجلس به مناسبت ایام شهادت جانگداز حضرت باقر العلوم پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت منعقد شده است.
ارزشهای شب جمعه
یکی از اسباب مغفرت این است که انسان در شب جمعه از دنیا برود یا در روز جمعه. بعضی روایات دارد شب جمعه به خاک برود بعضی دیگر دارد نه روز جمعه هم همان است فرقی ندارد. چه شب جمعه باشد چه روز جمعه یعنی ایام، ملاک است. اگر انسان این توفیق نسیبش بشود، این سعادت نسیبش بشود که شب و روز جمعه از دنیا برود، سوال و پرسش ندارد، فشار قبر ندارد، اگر هم داشته باشد، خیلی خفیف و کم است. یعنی خدا مراعات میکند به احترام شب و روز جمعه. خدا غفار است، غفور است، سریع الرضا است، به تعبیر بنده اسبابی را قرار داده برای مغفرت بندگانش. این مجالس و محافل در شب و روز و عصر جمعه، ایام ماههای حرام، شبهای قدر، ماه رمضان، تمام اینها اسباب مغفرت است که ما باید از اینها استفاده کنیم. مخصوصاً این ایام یعنی دهه اول ذوالحجه خیلی عظمت دارد، خداوند به این ایام قسم میخورد:
وَالْفَجْرِ * وَلَیَالٍ عَشْرٍ * وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ * وَالَّیْلِ إِذَا یَسْرِ * هَلْ فِى ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِى حِجْرٍ. سوره فجر
مناسبت های دهه ذیحجه
اتفاقاتی که در این دهه میافتد خیلی مهم است. مخصوصاً بعد از رحلت حضرت باقرالعلوم، و شهادت مسلم ین عقیل اولین سفیر ابی عبدالله، اولین شهید عاشورا و کربلا. شب و روز و عصر عرفه و خود عید قربان هم که در حقیقت عید عبادت و بندگی و عید پیروزی بر نفس و منیت است. منا یعنی از منیت گذشتن، از نفسانیت عبور کردن و هرچه داشتن در راه خدا قربانی کردن. البته این کار آسانی نیست.
عبور از نفس
گاهی خدا شاهد است، این را بپذیرید که از فرزند گذشتن آسان میشود اما از نفس گذشتن کار سختی است. از این نفس اماره گذشتن و خود را نادیده گرفتن و خدا را دیدن و دنیا برای انسان حجاب نشدن و علم و دانش و شهرت و آوازه و منبر و محراب و انفاق و ایثار و حج و مکه و کربلا و خیرات و مبرات برای انسان حجاب نشود کار آسانی نیست. ما فقط میشنویم بین انسان و خدا صد هزار حجاب است. ای کاش حجابها فقط حجابهای ظلمانی بود. عبور از حجابهای نورانی سختتر است تا حجابهای ظلمانی. چون انسان یک روزی به این نتیجه میرسد، البته اگر انسان اهل مجاهده با نفس باشد، که حسادت بد است، بخل بد است، لجبازی بد است، کبر بد است، خود بینی بد است، عجب بد است، شهوت پرستی بد است، پول دوستی بد است، مقام دوستی بد است، ایذای دیگران بد است، رنجاندن دیگران بد است، تهمت بد است، غیبت بد است، بدخلقی بد است، تنگ نظری بد است، قضاوت بیجا بد است. این بدها را انسان زود به آنها میرسد. یک چند صباحی ممکن است اینها برای انسان شیرین باشد. بالاخره اگر انسان در وادی تزکیه و تهذیب نفس و سیر و سلوک بیفتد، به اینجا میرسد که اینها را لجن و کثافات معنوی میبیند، اینها را رذایل و قازورات میبیند و از آنها میگذرد. اما عبور کردن از نفس اماره، از حب جاه اما عبور از این عبادتها و طاعات سخت است. مثلا گاهی حال خوشش در نماز حجاب میشود. این درد را چه کسی میفهمد؟ یاید برویم سراغ فیض کاشانی، این مرد فقیه، ملا، عارف، فیلسوف، محدث، متکلم که تألیفات بسیار مفیدی دارد. هیچ کدام از تألیفاتش را نمیتوانیم بگوییم اضافه بوده، زیادی بوده. ما فقط میگوییم این بزرگوار همیشه بسیار اتفاق میافتاده که دو بار نماز مغرب میخوانده، یک نماز با سوز و گداز و آه و گریه و ناله، بعد شک میکرده فِقهاَ نکند این نمازم ریا بوده یا کیف نفس بوده، نفسم از این آه و ناله و گریه و لحن و صوت خوبم خوشش آمده، به نماز فِقهاً یک خدشهای وارد میکرده، بعد نمازش را اعاده میکرد. مدتها نمازهایش را اعاده میکرد. بزرگان هم بودند. آسید احمد خوانساری رضوان الله تعالی علیه برای چه نمازهایش را 4 بار اعاده کرده؟ معروف و مشهور است که در محضر امام رحمة الله علیه صحبت از تقوای این مرجع بزرگوار شده بود، ایشان فرمودند: من از عصمت ایشان صحبت میکنم شما میگویید تقوا؟ فوقِ تقواست. من میخواهم بگویم ایشان رسیده به مقام عصمت. آن کسانی که مقام عصمت را درک نکردهاند و میگویند عصمت مخصوص انبیاء و ائمه است، بدانند که عصمت بر دو قسم است: کبری و صغری. عصمت کبری مخصوص انبیاء و ائمه است. آنها از بدو تولد، از قبل از تولد در عالم ارواح که اروحشان را خدا خلق کرده، تا به این دنیا آمدند و از دنیا عبور کردند و رفتند، به هیچ چیز آلوده نشدند. پاک آمدند و پاک رفتند. این عصمت کبری است اما عصمت صغری والله راهش باز است. ما ظلمی کردیم به خودمان و به مردم که تلقین کردیم و گفتیم عصمت برای ائمه است و دیگر عصمت را توضیح ندادیم. فکر کردیم انسان باید گناه کند. ما چون معصوم نیستیم و چون جزء انبیاء و ائمه نییستیم، باید گناه کنیم. این باید نیست، جایز نیست بلکه این احتمال است، بعد میگوییم انسان جایز الخطاست، نخیر یمکن الخطاست. جایز چیزی هست که انسان بر آن مؤاخذه نشود. مثلاً جایز است شما اینجا چایی بخورید، اگر خوردید کسی نمیگوید چرا اینجا چای خوردید. ولی مسئله گناه که نباید برای انسان جایز باشد، منهیات الهی که جایز نیست ارتکابش، واجبات الهی که جایز نیست ترکش، باید مطیع باشیم. در سوره شعرا شما نگاه کنید خداوند 8 بار میگوید: واتقون واطیعونِ. تقوای الهی پیشه کنید و از خدا اطاعت کنید. اطاعت از نفس و هوی و هوس انسان را زمینگیر میکند، بیچاره میکند، قلبش را تاریک میکند. انسان اگر ظلمانی شد، تاریک شد، عالَم را تاریک میبیند. این دیگر انوار الهی را نمیبیند، ولی اگر قلبش نورانی شد، مانند مرحوم دُرچهای، مرحوم آخوند کاشی که در حرم امام حسین از او میپرسند آقا صبح شد؟ اذان را گفتند؟ گفت: بله اذان را گفتند، مگر نمیبینید ملائک شب دارند میروند و ملایک روز دارند میآیند و پستها عوض میشود؟ آن کسی که فقط قندیل و گلدسته و گنبد میبیند، دیگر ملائک نمیبیند. این خودش را هم نمیبیند. این ظاهر را میبیند. اما آن کسی که باطنش به انوار الهی منور شده و از این حجابهای ظلمانی و نورانی عبور کرده، این شخص ملائک را میبیند، عتیدان و رقیبان را میبیند و به آنها سلام هم میکند. صبح به صبح. با اینها مانوس میشود. با موسی بن جعفر سلام و احوالپرسی میکند، با حضرت زهرا سلام الله علیها سلام و احوالپرسی میکند. میگوید بنویسید که من میخواهم هر روز شهادتین را تجدید کنم. خوشا به حال آنان که هر روز نامه اعمالشان با اشهد ان لا اله الا الله و اشهد أنَّ محمداً رسول الله و اشهد أنَّ علیا ولی الله شروع میشود. در حقیقت هرروز تجدید بیعت میکنند، هر روز تجدید عهد و پیمان با خدا میکنند. خیلی مهم است. این سیره عملی اولیاء خدا بود.
حالا عرضم این بود که در مورد اطاعت و بندگی خدا صحبت کنیم. روایت از امام باقر علیه السلام است. چون این دهه به نام این بزرگوار است، خواستم روایات و احادیثی هم که تلاوت میشود از ایشان باشد.
ایشان فرمودند: لَا تَذْهَبْ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ.
حرف دیگران فریبتان ندهد، گفتار دیگران شما را از حقیقت باز ندارد، شوخی نگیرید. قضیه جدی است، حضرت قسم جلاله میخورد. هر کسی که از خدا اطاعت کند و تقوا پیشه کند، این فرد شیعه و پیرو ماست. هرکس هم که پیرو این عزیزان شد و از اینها تبعیت کرد، خدا همه چیز به او میدهد. خدا بخیل نیست.
بعد امام باقر علیه السلام میفرماید: خَطَبَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم فی حجة الوداع، رسول خدا در حجه الوداع خطبه خواند. در سال آخری که حضرت خطبه خواند و 120هزار جمعیت با ایشان در جعفه، در صحرای غدیر بودند. جمعیتی که در منا و عرفات بودند، در خود مکّه بودند، بیش از اینها بودند. بعد امام بیان نمیکند که حضرت این سخنرانی را آیا در مکه فرمودند؟ در منا فرمودند؟ در مشعر فرمودند؟ در عرفات فرمودند؟ فقط میفرماید حجة الوداع. یعنی از مکان این خطبه سخنی به میان نیامده. علی القاعده باید این خطبه جایی باشد که همه حجاج حضور داشته باشند.
بعد میفرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ.
مردم! به خدای لا شریک له قسم، ( ببینید «ما»، نافیه است، نفی میکند،) هیچ چیزی نبود، که آن شیء مقرِّب شما، اسباب قرب شما و نزدیک کردن به خدا باشد و شما را به بهشت برساند و از آتش دور کند، الَّا اینکه من گفته باشم، یعنی سنگ تمام گذاشتم، مطلبی را فروگذار نکردم، اینطور صحبت کردن فقط کار پیغمبر و امام است که بگویند من حرفهایم را زدم. من آنچه که باید بگویم، گفتم. ماها نمیتوانیم بگوییم ما به وظیفه مان عمل کردیم، بایدها و نبایدها را گفتیم، گاهی ما از خیلی تکالیف غافلیم، گاهی کوتاهی میکنیم، قصور در تبلیغ، در مسایل و موضوعات، گاهی مطالبی را ممکن است من طلبه در منبر بیان کنم که لازم نبوده، آن قدر مطالبی را که لازم بوده نگفتیم و آن قدر مطالب اضافه و زیاد گفتیم، که فردای قیامت که نامه اعمال ما را در میزان بگذارند، آنجا معلوم میشود که چقدر فضولات داشتیم در منبرهایمان. داشتیم. فکر نکنم این حرف باطل باشد، حداقل من در مورد خودم میتوانم این حرف را بزنم. اما اینکه انسان با این جرأت و با قسم جلاله بگوید من به وظیفهام عمل کردم، تکلیفم همین بود، این کار معصوم است.
وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه، هر چه که شما را از بهشت دور میکرد و به آتش و جهنم نزدیک میکرد، من شما را نهی کردم، اوامر را گفتم، نواهی را گفتم، ثواب را گفتم، عقاب را گفتم، حلال را گفتم، حرام را گفتم، واجب را گفتم، مستحب را گفتم، مباح را گفتم. خوب هم گفتم. 23 سال داد زد، 23 سال خون دل خورد. اذیت شد که خودش فرمود:
مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 247.
هیچ پیغمبری به قدر من اذیت نشد.
ألا و إنّ الرُّوحَ الأمینَ نَفَثَ فی رُوعِی أنّهُ لَن تَمُوتَ نفسٌ حتّى تَستَکمِلَ رِزقَها. تفسیر اطیب البیان ، ج 1، ص 211.
فرمود: روح الامین فرمود هیچ نَفسی نمیمیرد مگر رزقش تکمیل شود. حالا چه رزق مادی، چه رزق معنوی. رزق بر دو قسم است: رزق مادی را خدا به همه میدهد، به فرعون، به شداد، به قارون هم داده، کیسههای طلا، شمشهای طلا، جواهرات را آن قدر داده به قارون که چندین هزار شتر هم نمیتواند حمل کند. اما رزق معنوی را خدا به همه نمیدهد. توفیق نماز شب و توفیق دعا و حدیث کسا، دعای عشرات و یستشیر، سجده طولانی، ذکر یونسیه اینها را به هر کس نمیدهد. حضور در این جلسات و گریه بر مصایب اهل البیت را خدا به هر کس نمیدهد، این لیاقت میخواهد، شایستگی میخواهد، این رزق و روزی باید تکمیل بشود.
در روایت داریم بین الطلوعین نخوابید. موقع تقسیم اَرزاق است، هر کسی آن وقت بخوابد رزق و روزیاش کم میشود. بعد یکی میگوید: یک عده تا ساعت 2 نیمه شب شب نشینی دارند که نماز صبحشان قضا میشود، گاهی نماز هم نمیخوانند، ولی مرتب پولهایشان در بانکها افزایش پیدا میکند. این رزق معنوی ندارد، چه محرومیتی و چه بدبختی از این بیشتر که انسان از نماز اول وقت محروم بشود، نماز واجب از او فوت شود؟
شاید این روایت را شنیده باشید که یکی آمد نزد امام صادق علیه السلام استخاره گرفت برود یک سفر تجارتی که بد آمد و حضرت به او فرمود: بد است، نرو. این آقا متأسفانه به حرف امام نکرد و رفت. وقتی برگشت سود کلانی کرده بود و تعجب کرد که چطور درآمد، خیلی پول زیادی به دست آورده اما امام صادق فرمود بد است؟ آمد نزد امام و به تعبیری خواست مچ امام را بگیرد که دیدی استخاره هایتان اشتباه شد؟ دیدید استخاره بد آمده اما من رفتم کلی سود آوردم؟ امام فرمود: بله یادت است فلان روز در فلان جا در همین سفر شب دیر خوابیدی و فردا صبحش نمازت قضا شد. کمی فکر کرد و گفت: بله درست است. بعد حضرت فرمود: آن قدر ثواب از دست تو رفت که کسی جز خدا نمیداند، بعد تو میگویی سود بردی؟ کجا سود بردی بنده خدا؟ این ضرر و زیان را امام صادق میداند، هرکسی نمیفهمد. آن کسی که از یک رکعت نماز جماعت دور مانده، به خاطر این که مشتری آمده به دفتر کارش و او یک رکعت دیر رسیده، این چقدر ثواب از دستش رفته؟ شما در کتب فقهی نگاه کنید ببینید اگر کسی تکبیره الاحرام امام را درک کند چه ثواب دارد و اگر کسی درک نکند چه میشود؟ آن قدر این نماز جماعت ثواب دارد که اگر شما دیر رسیدی که نماز تمام شده بود ولی هنوز صف ها مرتب است و به هم نخورده آن قدر نماز جماعت عظمت دارد که آنجا اذان ساقط است. حتی اگر هنوز امام سلام نداده، آن جا میتوانید نیت کنید بنشینید در صف، بعد بلند شوید نمازتان را بخوانید که اجر و ثواب جماعت را برده باشید. خب این چه اجری است که تا این مقدار میخواهند وصلش کنند؟ بدوزند به نماز جماعت؟ این چیست؟ این ثوابش را پیغمبر میداند. آن وقت فکر میکند که فقط رزق و روزیاش همین است. فاتقوا الله فاجملوا فی الطلب: از خدا بترسید، خوب طلب کنید، خوبیها را بخواهید از خدا، سعی کنید همتتان را بلند دارید:
همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند
ذکر مصیبت
السلام علیک یا ابا عبدالله، یا سیدنا و مولنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدیه حاجاتنا یا وجیهاً عندالله، اشفع لنا عندالله.
این من و این ذکر یا رب یا ربم این من و این ناله های زینبم
این من و این سینه مجروح من این من و این کینه شمر لعین
حسین جان....
الهی، در رهت از سر گذشتم هم از اکبر هم از اصغر گذشتم
هم از عباس نام آور گذشتم رضا گشتم که زینب خوار گردد
اسیر کوچه و بازار گردد وفا کردم بر آن عهدی که بستم
حسین جان ............حسین جان
آمد روی تلِّ زینبیه، سیدها، عمه تان زینب، هیچ خواهری عزیزش را نبیند زیر شمشیر و سر نیزه. شمشمیردار با شمشیر میزند، نیزهدار با نیزه میزند. آن هایی که مسلح نبودند دامنهای عربی را پر از سنگ به سمت عزیز زهرا رها میکردند.
خدا خدا کنم و کسی به داد من نرسد مگر میان شما یک مسلمان نیست؟
ز بس عشق شهادت بر سرش بود ره نه ماهه را شش ماهه پیمود